جمعه، دی ۲۴، ۱۳۸۹

جمعه های خوب

زمانی به علت کار زیاد پنجشنبه جمعه ها نیز در شرکت حاضر می‌شدم. بعد از یکی دو ماه احساس کردم به این نحو پیش برود مریض می‌شوم. همه توصیه کردند که بعد از یک هفته کاری یک روز نیاز است تا فکر و جسم استراحت کند. توصیه ها را گوش کردم. حالا جمعه ها کارم سنگین تر شده, از صبح بیدار شدم و مشغولم:
شستن توالت / شستن ظرف ها / تمیز کردن اشپزخانه / رخت شستن دو سری با ماشین یه سری با دست / جارو / گردگیری...
همه این کار ها را کرده ام تازه ساعت یک و نیم است. شستن تراس و درست کردن ناهار و واکس زدن کفش ها و اتو زدن لباس ها و مرتب کردن آت و آشغال های دور برم هم مانده.

۲ نظر:

Armin گفت...

خب داداش من کاراتو به روز آخر ننداز قربونت برم

همشو طی هفته به مرور انجام بده

زندگی مجردی همینه دیگه
یاد نداری بگو بهت یاد بدم

ما هم این تریپ زندگانی رو داریم طی میکشیم ولی جمعه ها مال خودمونه و حالشو می بریم!!! تازه مثل متاهلا که شب جمعه شون مشغول کار خیر هستن و صبح خوابالو هستن ما مجردا از 5 صبح جمعه شنگول و منگول بیدار باش میزنیم بیرون واس خرید نون و الباقیات و کوه در و دشت

سجاد اسکندری گفت...

کارمند جان
غر نزن
وقتی تو خونه ای همه چیه خونه خوبه
حال می ده
حتی توالت شستن