پنجشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۹

شب جمعه

اقای میم* روی کاناپه دراز کشیده و تلویزیون می بیند. شبکه مورد علاقه ایشان شبکه چهار و شبکه ماهـ ـواره ای پی ام سی میوزیک است. این دو شبکه را که می بیند بیشتر غرق در افکار و خیالاتش می شود. از عصر که از سر کار آمده, لام تا کام با من حرف نزده. گاهی فکر می کنم که لجش می گیرد که من پنجشنبه ها مجبور نیستم سر کار بروم ولی او به خاطر صنعتی بودن محل کارش باید برود. قیافه اش زار میزند که خسته است و حوصله حتی دراز کشیدن و نگاه کردن به تلویزیون را هم ندارد. 5 دقیقه پیش گرسنگی بهش فشار آورد و پرسید که شام چه کنیم؟ من گفتم: کمی سوپ داریم اگه میخوری گرم کنم؟ گفت: نه دلم غش میره یه چیزی بگیریم از بیرون. دلم براش سوخت و زنگ زدم پیتزا بیاورند. یواش یواش سر و کله پیک پیتزا پیدا میشه. شام که بخوریم صد در صد میگه که میخواد بره بخوابه و من دراز می کشم روی کاناپه که تلویزیون بینم. شبکه مورد علاقه من...من شبکه مورد علاقه ندارممیخوابم.
پ.ن: خواستم بگم یه همچین شب جمعه هایی داریم ما
*: آقای میم همخونه ای منه