یکشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۹

بي‌شكيبم، بي‌قرارم، دل به درياي تو مي‌سپارم

تا آن زمان كه در ناله‌هاي من خود را مي‌يابي، حرف من را نخواهي فهميد.
پ.ن: در شب بهت ويراني من، قصه‌هاي من را از سر شوق مي‌شنيدي!

۲ نظر:

سراب ساز سودا ستیز گفت...

اگر ناله هایت من باشم، صدایت را نمی شنوم. چون دارم جوابیه را حاضر می کنم. اگر ناله هایت من نباشم، صدایت را نمی شنوم. چون به من ربطی ندارد!

مضراب گفت...

دل سپردن كار حماقت باري هست...