از بدو اختراع تاكسيمتر هميشه يك سوال مطرح بوده كه "تاكسيمتر به چه درد ميخورد؟". به مرور زمان مردم اين سوال را در دل كشتند و هنگام سوار شدن تاكسي تنها نگاهي غريب و پربهت به اين مصنوع مياندازند. بارها من به اين نكته انديشيدهام كه صنف تاكسيران چگونه به اين هماهنگي بيبديل دست يافتهاند؟! كه حتي يك بار هم به طور تصادفي ما نديديم اين وسيله جز نشان دادن ساعت و كلمه تاكسيمتر رسالت ديگري انجام دهد.
نكته جالبتر تعيين نرخ توسط سازمان تاكسيراني است كه بر روي شيشه همه تاكسيهاي گردشي برچسبي را چسبانده و نحوه محاسبه نرخ را توسط "تاكسيمتر" اعلام كرده است. يادم هست يك بار در اوائل كارمندي كه حواسم خيلي به دور و برم جمع بود تا كسي جيبم را نزند، چند باري با رانندگان باشخصيت و زحمتكش سر دولّا پهنا حساب كردن جروبحثم شد. از روي شيشه جلو شماره سازمان نظارت بر تاكسيراني را برداشتم. نه اين كه دل خوش به پيگيري باشم يا اينقدر بيكار باشم كه بخواهم شكايتي ببرم، محض اين كه به خودم ثابت كنم كه اين شماره كشك است و كشك هم بود.
امروز صبح در مسير شركت محترم سوار بر تاكسي شدم. همچون هميشه مشغول ديدن خيابان و مغازهها و آدمها بودم كه متوجه شدم راننده هربار به چيزي آن جلو ور ميرود! هنگام پياده شدن به رسم اين روزهاي بعد از هدفمندي سيصد تومان به راننده دادم، راننده گفت: زياده، دويست و پنجاه ميشه. گفتم ولي دويست و پنجاه مربوط به قبل از هدفمندي بود. آقاي راننده گفت ولي تاكسيمتر 240 تومان را نشان ميدهد. *من و دو مسافر عقب پريديم به سمت جلو و در حالي كه سرمان محكم به هم برخورد با تعجب پرسيديم چي؟ تاكسيمتر؟!! آقاي راننده با خنده تمسخر آميزي شبيه اين شكلك دو نقطه دي گفت آره تاكسيمتر، تعجب داره؟ مگه تا حالا نديده بودين؟ مسافر سمت چپي پرسيد: ببخشيد الان سنه چنده؟ راننده گفت: هزار و سيصد و نود و سه چطور مگه؟ مسافر وسطي داد زد: يعني ما تو اين مدت خواب بوديم؟ يعني ما سه تا اصحاب كهفيم؟ پس سگمون كو؟ من پرسيدم: يعني الان تورم منفي شده؟ رئيس جمهور كيه الان؟ مسافرسمت چپ پرسيد: عرق چي، آزاد شده؟
*: از ستاره به اين ور من پياده شده بودم و تخيل ميكردم.همين
۳ نظر:
تخیلاتش خیلی خوب بود!!
كارمنديان در خواب بيند پنبه دانه...
:)))
اینقدر چیزهای دکور در مملکت عزیزمان زیاد است که وقتی میبینی کسی از آن استفاده می کند دچار همین توهمات می شوی! تاکسی متر، پارکومتر، چراغ عابر پیاده، تابلو بوق زدن ممنوع، کوفت، زهرمار، مرض، اصلا همینه که هست! اه!
ارسال یک نظر