چهارشنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۹

دخترم را بدبخت نكني كافي است

همكار عزيزمان رفته خواستگاري دختري كه دو سال است مي شناسد و با هم جيك و پوكي دارند. پدر دختر خيلي رك گفته كه آقاي داماد چه دارند؟ رفيق فلك زده ما هم گفته: ده پونزده ميليوني كه گرو رهن خانه است و چند ميليون پس انداز و يك شغل با ماهي ششصد هفتصد هزار تومان. پدر دختر گفته: با همينا ميخواي دختر منو خوشبخت كني؟
 دم رفيق ما گرم كه رك و راست گفته: من قصدم زندگي كردن با دختر شماست، قصد خوشبخت كردنش را ندارم. پدر دختر جا خورده و گفته منظورت چيه؟ رفيق ما هم گفته كه خوشبخت كردن براي دخترهايي است كه تا حالا بدبخت بوده اند دختر شما به من گفته كه تاكنون زندگي خوبي داشته و پدرش برايشان خوشبختي فراهم اورده. پدر خنده اي كرده و گفته: از حاضر جوابي ات معلوم است كه در زندگي حرفي براي گفتن داري، بعد نگاهي به دخترش كرده و با همان لبخند به پسر نگاه كرده. رفيقم ميگفت كه اين نوع نگاه را چند بار در قزوين ديده بودم.
حالا قرار شده براي تحقيق اقدام كنند. رفيقم شماره من را هم داده براي تحقيق.
پ.ن: امسال حواستان را جمع كنيد

۲ نظر:

سجاد اسکندری گفت...

این رفیقی که من می بینم می تونه صدتا دختر دیگه رو هم خوشبخت کنه

ماشالا
زبون نیست که

Lady maria گفت...

باريكلا
چه باحال جواب داده
ولي خدائيش با ماهي 600-700 خيلي سخته واسه دو نفر
خدا كمكشون كنه