آقای میم جوان برومند و دوستداشتنی ای است. سعادتی نصیب شد و یک هفته ای ایشان مهمان کلبه کوچک ما شده بود. ابتدای آشناییمان آنچه در این آدم خیلی مشهود بود انرژی و امید بود. سالها گذشته و چرخ و فلک زندگی کاری با او کرده که اگرچه هنوز در ظاهر شوخ و شنگ است ولی دل پر زخمی دارد از زمانه. وقتی برای سیگار کشیدن خلوت میکند میشود فهمید که چقدر غرق است. این هفته ترک وطن میکند و من افسوس میخورم که ما چه جوانان نازنینی را از دست میدهیم.
امشب قبل از آن که من برسم باروبنه بسته و رفته. تماس کوچکی هم داشت برای تشکر. خانه خیلی سوت و کور است بی حضورش. زیاد با هم شوخی میکردیم. بر خلاف آقای الف که معمولا بینمان سکوت حاکم است.
۱ نظر:
داداش غصه نخوری ها. تو هم برو. جا ما رو هم خالی کن ماهم به وقتش میایم. اینو دیگه جدی گفتم
ارسال یک نظر