سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۰

تجاوزی که پس از سالها افشا شد

عکس­العمل افکار عمومی نسبت به مسئله تجاوز خمینی­شهر باعث شد تا اتفاقات دیگری هم افشا و در صدر اخبار حوادث قرار بگیرد. از این رو من هم قصد دارم از یک تجاوز پرده برداری کنم.
نه نگران نباشید هیچ زنی این بار مورد ظلم واقع نشده. مظلوم این بار خود من هستم. خیلی کلنجار رفتم که افشا کنم یا نه ولی در نهایت دیدم حالا که بازار داغ است و اخبار جنایت کم کم تبدیل به نقل خاطرات می­شود ما هم داستانمان را بگوییم که میان بقیه خیلی تو چشم نزند. بالاخره ما هم آبرو داریم به عنوان یک مرد سبیل کلفت.
داستان از این قرار است که سهامداران و مدیران شرکت ما در اقدامی شنیع اقدام به یک تجاوز دسته جمعی به بنده و جمع دیگری از همکاران نموده­اند. متاسفانه این تجاوز در روز روشن و به مدت چند سال طول کشیده و البته بدون درد و خونریزی و گاهی با لذتی کاذب(اول برج) همراه بوده است. به نحوی که ما دیگر عادت کرده ایم به این تجاوز و اگر نباشد در مضیقه­ی نان و آبیم.
از این رو از قوه قضاییه تقاضا داریم تا هر چه سریعتر این موضوع را رسیدگی کنند. اگر نشد و تو رودربایستی سهامداران ومدیران قرار گرفتند لطفا تقاضای کسور در تناوب این عمل را خواهان باشند.

مشترک فید وبلاگ Mr.Karmand شوید  

دوشنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۰

شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۰

آقای میم و ترک میهن


آقای میم جوان برومند و دوست­داشتنی ای است. سعادتی نصیب شد و یک هفته ای ایشان مهمان کلبه کوچک ما شده بود. ابتدای آشناییمان آنچه در این آدم خیلی مشهود بود انرژی و امید بود. سالها گذشته و چرخ و فلک زندگی کاری با او کرده که اگرچه هنوز در ظاهر شوخ و شنگ است ولی دل پر زخمی دارد از زمانه. وقتی برای سیگار کشیدن خلوت می­کند می­شود فهمید که چقدر غرق است. این هفته ترک وطن می­کند و من افسوس می­خورم که ما چه جوانان نازنینی را از دست می­دهیم.

امشب قبل از آن که من برسم باروبنه بسته و رفته. تماس کوچکی هم داشت برای تشکر. خانه خیلی سوت و کور است بی حضورش. زیاد با هم شوخی می­کردیم. بر خلاف آقای الف که معمولا بینمان سکوت حاکم است.

مشترک فید وبلاگ Mr.Karmand شوید  

شوهر آهو خانوم

شوهر دخترخاله ما مرد خوبی است. از خانواده‌های اصیل تهران است و خانوادگی در بازار مشغولند. هرازگاهی که به دیدار خاله می‌رویم و ایشان هم تشریف دارند باب گفت و گو باز می‌شود و تا به خودت بجنبی بحث را سیاسی کرده است. من نمیدانم کدام شیر پاک خورده ای به اینها گفته که من وکیل مدافع جریان سیاسی خاصی هستم. از صدر تا ذیل از قبل تا بعد, کوچک و بزرگ, تمام عرض و طول و ارتفاع را محکوم می‌کند و دست آخر مثل همه ما ایرانی‌ها بی راهکار می‌خواهد بحث را تمام کند. اوائل من ناشیانه بحث می‌کردم و گاهی منصفانه از یک سری آدم‌ها دفاع می‌کردم ولی تازگی روشی جدید در بحث با نامبرده پیش گرفته‌ام که عجیب جواب می‌دهد.

مثل عوام زل میزنم و به نشانه تایید و تعجب سر تکان می‌دهم. تنها برگ برنده که آس بازی هم هست جمله پایانی من است که خب چه باید کرد به نظر شما؟ اینجاست که داماد محترم به سبب بی راهبرد بودن تمام گفتمان را می‌بازد.

پ.ن: دوستی امروز نظریه جالبی می‌داد و آن این که ما ایرانی‌ها از این جهت دورو و دروغگوییم که در معرض حملات ویرانگر مغول ها و اعراب و دیگران با نیت حفظ فرهنگ خودمان تقیه کرده و بیرون و درونمان را متفاوت جلوه داده‌ایم. تحلیل قابل تاملی است, اهلش بخوانند و بیندیشند که آیا چنین است؟
مشترک فید وبلاگ Mr.Karmand شوید  

جمعه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۰

کارمندا که وضعشون خوبه

آقایون درست می‌فرمایند که نه تورم هست نه گرانی, این پدیده کمیاب چیزی مانند "تورمِ گرانی" است. گرانی این روزها ورم کرده. مردم دارند به جان هم می­افتند. در تاکسی و بقالی و میوه فروشی و ... رحم و انصاف و غیره تمام شده است.

در چند مورد اخیر خرید منزل دلم برای خودمان سوخت که کارمندیم و چیزی برای گرانفروشی نداریم. نعمتمان در دستان ولی نعمتمان است و درصد افزایش حقوق بی ربط به تورم و هدفمندی و غیره.

دیروز در تاکسی آقای راننده دولا حساب کرد. اعتراض کردم گفت:"خبرو نخوندی؟ گرون شده". گفتم:"ما کارمندها کارمون خوندنه روزنامه و گوش دادن به اخباره, خبرو خوندم گفتن از اول تیر لااقل بذارین سر قرارش بعدشم به قانونش نه دوبرابر"

راننده شروع کرد نالیدن از خرج هایی که بر گردنش هست. هم حق می­دادم هم نه. پس چه کسی به فکر ما باید باشد. منظم­تر و بیشتر از همه مالیات میدهیم, اختیاری روی افزایش قیمت خدماتمان نداریم, آخرالامر هم جماعت بازاری همه جا را پر کرده­اند که "کارمندا که وضعشون خوبه"