شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۰

شوهر آهو خانوم

شوهر دخترخاله ما مرد خوبی است. از خانواده‌های اصیل تهران است و خانوادگی در بازار مشغولند. هرازگاهی که به دیدار خاله می‌رویم و ایشان هم تشریف دارند باب گفت و گو باز می‌شود و تا به خودت بجنبی بحث را سیاسی کرده است. من نمیدانم کدام شیر پاک خورده ای به اینها گفته که من وکیل مدافع جریان سیاسی خاصی هستم. از صدر تا ذیل از قبل تا بعد, کوچک و بزرگ, تمام عرض و طول و ارتفاع را محکوم می‌کند و دست آخر مثل همه ما ایرانی‌ها بی راهکار می‌خواهد بحث را تمام کند. اوائل من ناشیانه بحث می‌کردم و گاهی منصفانه از یک سری آدم‌ها دفاع می‌کردم ولی تازگی روشی جدید در بحث با نامبرده پیش گرفته‌ام که عجیب جواب می‌دهد.

مثل عوام زل میزنم و به نشانه تایید و تعجب سر تکان می‌دهم. تنها برگ برنده که آس بازی هم هست جمله پایانی من است که خب چه باید کرد به نظر شما؟ اینجاست که داماد محترم به سبب بی راهبرد بودن تمام گفتمان را می‌بازد.

پ.ن: دوستی امروز نظریه جالبی می‌داد و آن این که ما ایرانی‌ها از این جهت دورو و دروغگوییم که در معرض حملات ویرانگر مغول ها و اعراب و دیگران با نیت حفظ فرهنگ خودمان تقیه کرده و بیرون و درونمان را متفاوت جلوه داده‌ایم. تحلیل قابل تاملی است, اهلش بخوانند و بیندیشند که آیا چنین است؟
مشترک فید وبلاگ Mr.Karmand شوید  

هیچ نظری موجود نیست: