شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۰

آقای میم و ترک میهن


آقای میم جوان برومند و دوست­داشتنی ای است. سعادتی نصیب شد و یک هفته ای ایشان مهمان کلبه کوچک ما شده بود. ابتدای آشناییمان آنچه در این آدم خیلی مشهود بود انرژی و امید بود. سالها گذشته و چرخ و فلک زندگی کاری با او کرده که اگرچه هنوز در ظاهر شوخ و شنگ است ولی دل پر زخمی دارد از زمانه. وقتی برای سیگار کشیدن خلوت می­کند می­شود فهمید که چقدر غرق است. این هفته ترک وطن می­کند و من افسوس می­خورم که ما چه جوانان نازنینی را از دست می­دهیم.

امشب قبل از آن که من برسم باروبنه بسته و رفته. تماس کوچکی هم داشت برای تشکر. خانه خیلی سوت و کور است بی حضورش. زیاد با هم شوخی می­کردیم. بر خلاف آقای الف که معمولا بینمان سکوت حاکم است.

مشترک فید وبلاگ Mr.Karmand شوید  

۱ نظر:

راز حسن گفت...

داداش غصه نخوری ها. تو هم برو. جا ما رو هم خالی کن ماهم به وقتش میایم. اینو دیگه جدی گفتم