جمعه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۰

سور و سات

فردا مراسم بله برون همشیره کوچکمان است. همه‌مان در تدارکات میهمانی بودیم. والد به طور معمول پایش را از این تدارکات بالا می‌کشد حتی الامکان! و خدا عمر بدهد به والده که وجود دار است و زرنگ. امشب رفته بودیم پی سفارش گل و شیرینی و شربت, والده پیشنهاد داد تا از این پودر‌های آماده بزنیم و شربت درست کنیم, ما مخالفت کردیم و گفتیم کنستانتره بهتر است و خوش مزه تر. من نمیدانم که به چه لحنی ما گفته بودیم که به والده برخورده بود ولی در راه برگشت بسیار گله کرد و کمی هم گریه که شما از من انتقاد می کنید و خودتان را بالاتر از من میدانید و از این حرفها. بنده خدا دلش پر بود که این همه کار کرده و کسی به اندازه کافی قدردان نبوده(علی الخصوص پدر)
پ.ن: پدر یواشکی من را کنار کشیده و با من بحث می‌کند که این پروبال دادن ها اشتباه است. من هم آب صاف و پاک را ریختم روی دستش گفتم به نظر من وقتی تن به سنت و مراسم هفت رنگش میدهی همین می شود. خارجی ها را ببین یک ودینگ و تمام. 

هیچ نظری موجود نیست: